آيت الله رشاد گفت: مصرف كالاي خارجي مساوي است با زير سلطه رفتن و در فقه سلطه پذيري حرام و سلطه پذيري نسبت به كفار از حرمت مضاعف و شديدتر برخوردار است.
به گزارش خبرگزاري مهر، آيتالله علياكبر رشاد موسس و رييس پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي در ابتداي درس خارج روز شنبه مورخ ۱۸ فروردين ماه جاري در حوزه علميه امام رضا (ع) در مورد شعار امسال و استفاده از محصولات و كالاهاي ايراني سخناني مطرح كرد كه در ادامه مي خوانيد؛
اكنون مفهوم قدرت و استقلال تغيير كرده است. طي دهههاي اخير، «قدرت نرم» جايگزين «قدرت سخت» شده است؛ امروز اقتدار به معني برخورداري از قدرت نظامي نيست، اقتدار و استقلال فرهنگي و نفوذ نرم كشورها، قدرت واقعي آنها را تشكيل ميدهد. اقتصاد هم برايند فرهنگ و نتيجه علم است. مصرف كالاي خارجي به معني وابستگي است، امروز قدرتهاي مسلط به رقباي قويتر خود حمله نظامي نميكنند بلكه از سلاح تحريم اقتصادي و امتناع از ارائه اطلاعات يا علم مورد نياز طرفهاي درگير خود استفاده ميكنند. به همين جهت مصرف كالاي خارجي مساوي است با زير سلطه رفتن و در فقه سلطه پذيري حرام و سلطه پذيري نسبت به كفار از حرمت مضاعف و شديدتر برخوردار است، و سلطه پذيري بر خلاف قواعد فقهيه مختلف از جمله قاعده نفي سبيل است. اصولا نوع مصرف و نوع كالاهاي مصرفي فرهنگساز و گرانيگاه سبك زندگي است، علاوه بر اين مصرف كالاي بيگانه گاه مستلزم «تشبه به كفار» است، چون موجب تغيير فرهنگ بومي و اسلامي و سلطه ي فرهنگي كفار مي شود و حرام شرعي است.
در آغاز سال جديد شمسي هستيم. عنوان و شعار اين سال «حمايت از كالاي ايراني»، در مقام توليد، توزيع و مصرف و پرهيز از استفاده از كالاهاي بيگانه و خارجي اعلام شده است. اين موضوع، امري صرفاً اقتصادي نيست. در حقيقت امروز دو عنصر در عرض هم هويتسازند: عنصر فرهنگ و عنصر اقتصاد. تشخص و استقلال يك جامعه و كشور در گرو اين دو عنصر است.
امروز قدرت به «اقتدار نرم» تحويل شده است؛ اصولاً امروز قدرت مفهومي جديد پيدا كرده. چنانكه زماني قدرت به معناي توان جسماني بود و ملتها و اقوام به پهلوانان خودشان متكي بودند و به آنها ميباليدند و با اتكاء به آنها استقلال خودشان را در مقابل دشمن حفظ ميكردند، بعدها كه سلاح اختراع شد و يا پيشرفته شد و كاربرد سلاح توسعه پيدا كرد، به جاي زور جسمي به مهارت و صنعت نظامي تكيه شد. در واقع ماهيت قدرت دفاعي تغيير كرد. امروز ماهيت قدرت دفاعي تحول جديدي پيدا كرده كه متكي به اقتصاد است و اقتصاد نيز متكي به علم است. هرآنكو در علم پيشرفتهتر باشد اقتصاد نيرومندتري دارد. هرآنكو اقتصاد نيرومندتري دارد در عرصه جهاني تواناتر و نيرومندتر است. در حقيقت قدرت سخت به قدرت نرم فروكاسته شده است.
عنصر دومي كه هم قدرت را معني ميكند و هم هويت را تشكيل ميدهد عنصر فرهنگ است. عنصر فرهنگ هم در روزگار ما و در طي سالهاي اخير عمدتاً به سبك زندگي فروكاسته شده. سبك زندگي هويتساز، بلكه هويت است. در نتيجه كسي كه به لحاظ فرهنگي نيرومند است و استقلال خودش را حفظ ميكند و قهراً در سبك زندگي نيز از استقلال برخوردار است و تحت تأثير ساير اقوام و ملل نيست، مستقل است، و هر آن كسي كه از فرهنگ تأثيرگذارتر يا مقاومتري برخوردار است از استقلال بيشتري برخوردار است. هر آن كسي كه فرهنگش تحت تأثير فرهنگهاي ديگر قرار ميگيرد استقلالش به مخاطره ميافتد.
امروز جنگ واقعي با زور بازوي پهلوانان يا صنعت و مهارت نظامي تعيين نميشود، توان ملل و اقوام با قدرت اقتصادي و حسب اقتدار فرهنگي آنها ارزيابي ميشود.
كما اين كه امروزه كالا و محصول از پيچيدگي خاصي برخوردار شده. مثل سابق نيست كه گفته شود كالا وسيله رفع نياز معيشتي روزمره است؛ اينجور نيست. كالا امروز به تكنولوژي پيوند خورده و هيچ تكنولوژياي نيست كه پشتوانه ايدئولوژيك نداشته باشد و در پس هر تكنولوژي يك ايدئولوژي نهفته است. به اين ترتيب، اقتصاد و صنعت و تجارت عملاً به فرهنگ، ايدئولوژي و سبك زندگي پيوند ميخورد. از اين جهت مصرف كالاهاي بيگانه، باواسطه و گاهي بيواسطه، به معناي مصرف فرهنگ بيگانه است و به معناي تسليمشدن و پذيرش سبك زندگي بيگانه است و اينها به معناي خدشه بر استقلال است؛ اينها به مفهوم ازدسترفتن فرهنگ و سبك زندگي و عملاً تشبه به كفار است. تشبه به كفار نميتواند با زندگي كفرآميز متفاوت باشد. تشبه به كفار در سبك زندگي نهايتاً به شكل زندگي كفرآميز جريان پيدا ميكند.
لهذا موضوع استقلال اقتصادي و خودكفايي اقتصادي و اقتصاد مقاومتي گرانيگاه استقلالاند و استقلال امروز فقط استقلال سرزميني و يا سياسي نيست و مقدم بر استقلال سرزميني و سياسي استقلال اقتصادي و فرهنگي است. اصولاً امروز مسئله سرزمين بهصورت فيزيكي بهتدريج مفهومش را از دست ميدهد و سرزمين مفهوم نرم پيدا ميكند؛ يعني سرزمينها با فرهنگها تعيين ميشوند و مفهوم حكمراني در حال تغيير است. حكمران آن كسي نيست كه زمام امور سياسي يك كشور را در اختيار داشته باشد؛ بلكه آن كسي است كه رأي را در پس ذهن آحاد يك ملت مينشاند. ممكن است كسي آن سوي كره زمين باشد، اما در اينسوي كره زمين ذهنها شكل بدهد، انتخابات را مهندسي كند. درنتيجه ممكن است ظاهراً يك نفر از ميان همان آحاد ملت انتخاب ميشود، اما آن فرد در حقيقت از آن آن ملت نباشد و در واقع مأمور و وكيل همان قدرتي باشد كه ذهن مردم را ساخته.
بنابراين آن استعمار سنتي و مستقيم ديگر گذشته است كه آشكارا ميآمدند و حاكمي را منصوب ميكردند؛ گذشت آن زماني كه با كودتا حكام داخلي را جابهجا ميكردند. در يك مقطعي يك فرد بيگانه را يك دولت مسلط ميآورد و بهعنوان حاكم نصب ميكرد. معلوم بود كه اين حاكم انگليسي است؛ يعني يك شخص تبعه انگليس، به لحاظ شناسنامه، تبديل ميشد به رئيس دولت و حاكم در يك كشور يا منطقهاي. اين شيوه بسيار سنتي و عوامانه استعمار بود كه روزگاري بهكار ميرفت. بعدها افراد وابستهاي را كه خودشان پرورش داده بودند، با كودتا و روشهاي مشابه، بر سر قدرت ميگذاشتند كه اين شيوه نيز منقضي شده و از گردونه خارج شده. الان هيچ لازم نيست يك فردي تابع مليت خودشان را و يا فردي سرسپرده و تربيتشده از پيش را با شيوههاي آشكاري چون كودتا به قدرت برسانند. امروز رأي در ذهن مردم ميكارند. با تأثيري كه بر فرهنگ و گرايشها ميگذارند و جهتي كه به فكر مردم ميدهند آن كسي را كه بسا عمله بيمواجب آنها قلمداد شود و خود او هم حتي تصور نكند كه در خدمت يك قدرت مسلط جهاني است، با رأي همان مردم ممكن است بر مردم مسلط كنند.
امروز حتي اين مفهوم هم كه بگوييم حاكمي داريم بهعنوان هيئت حاكمه سياسي، در حال تغيير است. رفتهرفته قدرتهاي جديد به عرصه و منصه اقتدار وارد شدند كه شكل سنتي هيئت حاكمه هم ندارند. يك شركت ممكن است بر بخشي از جهان و بلكه بخش معظمي از جهان امروز حكومت كند و اين دولتها مسلط هستند كه ممكن است از اين شركتها استفاده كنند و به اين ترتيب قدرت، معالواسطه، در اختيار آنها خواهد بود؛ يعني استعمار بسيار پيچيدهتر و تودرتو و با وسائط بيشتري امروزه جريان پيدا ميكند. صورت قضيه اصلاً حالت سياسي ندارد و افرادي كه قدرت را قبضه كردهاند ظاهراً شخصيتهاي سياسي نيستند. اين سياستمداران نيستند كه جوامع را تدبير ميكنند، بلكه مباشرتاً، نهادهاي ديگري بهوجود آمده كه آنها سياست و قدرت را جابهجا ميكنند.
در اين ميان، اقتصاد، فرهنگ و سبك زندگي نقش فوقالعاده دارد. اينجاست كه قواعد مترقياي مثل قاعده نفي سبيل بايد مورد توجه قرار گيرد. قاعده نفي سبيل كه حسب تفسير مفسران، با همه آراء و انظار متفاوت و مختلفي كه در ذيل اين آيه دارند، ميگويد: خداوند متعال هيچ طريق سلطهاي براي كافرين نسبت به مؤمنين قرار نداده. آيه ميفرمايد: «وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَي الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً» (نساء: ۱۴۱) كه به همين اعتبار هم قاعده نفي سبيل نام گرفته و اين نام از آيه اصطياد شده. بعضي گفتهاند كه «لن يجعل الله» ناظر به جعل تكويني است. خداوند متعال به نحو تكويني راهي را بر سلطه كفار نسبت به مؤمنين قرار نداده. تكويناً هيچگاه ممكن نيست، خلاف اراده و مشيت الهي است كه كفار بر مؤمنين مسلط شوند. بعضي گفتهاند كه مراد از اين آيه سلطه تشريعي است. ممكن است تكويناً روزي كفار بر مؤمنين غالب باشند، اما خداوند اين غلبه و سلطه را مشروع نميداند و چنين غلبه و تسلطي را تشريع نفرموده است. بعضي گفتهاند كه اين به مفهوم بستهبودن راه غلبه معرفتي و احتجاجي است؛ يعني به لحاظ معرفتي هرگز كفار بر مؤمنين غلبه نميكنند.
اما به نظر ميرسد كه با شرايط جديد و آنچه اشاره شد ديگر تفصيل بين انواع سلطه معني ندارد. سلطه تودرتو و لايهلايه و ذووجوه است و ابعاد و ساحات مختلف دارد. هريك از اينها اگر اتفاق بيفتد بقيه هم اتفاق خواهد افتاد. يعني اگر سلطه سياسي اتفاق بيفتد، سلطه اقتصادي هم اتفاق ميافتد؛ سلطه اقتصادي اتفاق بيفتد، سلطه سياسي هم اتفاق ميافتد؛ سلطه فرهنگي رخ بدهد، سلطه سياسي هم رخ داده؛ وقتي سلطه فرهنگي رخ بدهد، عملاً سلطه فكري و معرفتي هم اتفاق افتاده.
اصولاً ابعاد مختلف سلطه امروزه در پيوندي فوقالعاده وثيق و ناگسستني با هم قرار گرفتهاند. به همين جهت ميتوان اينطور گفت كه سلطه معرفتي به تبع سلطه سياسي و اقتصادي ميتواند واقع شود و عكس آن هم همينطور و اين آيه هيچ قرينهاي مبني بر اينكه اختصاص داشته باشد به نفي سلطه خاصي و حصر داشته باشد بر بعدي از ابعاد، وجود ندارد و آيه اطلاق دارد. اطلاقش شامل انواع سلطهها هم ميشود. سلطه فرهنگي در اين آيه نفي شده. به لحاظ فكري اسلام قوي است؛ «الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَي عَلَيْه»، و بر اين حديث علو هم براي اثبات قاعده نفي سبيل تمسك شده. اسلام به لحاظ معرفتي و زيرساختهاي معرفتي نيرومند است و هرگز هيچ مسلك و مكتبي نميتواند بر آن اعتلا و استيلا پيدا كند. بنابراين اسلام از لحاظ فرهنگي، فكري و احتجاجي نيرومند است خداوند متعال حق را در قبضه مسلمانان قرار داده و غيرمسلمانان نميتوانند بر مسلمانان مسلط شوند؛ منوط به اينكه از اين معارف غني استفاده كنند. خداوند راه سلطه سياسي را بسته؛ كافر نميتواند ولي مؤمن باشد؛ حتي اگر پدر باشد. والد كافر ولايت بر ابن ندارد و نميتواند بر فرزند مسلم و مؤمن اعمال ولايت كند و قهراً ولي سياسي و حاكم كافر نميتواند بر مؤمنين حكومت كند، چه در شكلهاي سنتي آن و چه در شكلهاي جديد و مدرن آن. به لحاظ نظامي نيز همينطور است؛ خداوند متعال اجازه نداده است كه ما تحت سلطه نظامي قدرتهاي كافر باشيم. به لحاظ اقتصادي هم همينطور، به لحاظ فرهنگي هم همينطور.
قاعده نفي سبيل قاعدهاي شامل است و اطلاق دارد و همه ابعاد را در بر ميگيرد. چنانكه قاعده حاكم نيز هست؛ يعني هيچ اصلي و هيچ قاعدهاي در مقابل آن نميتواند مقاومت كند. همه قواعد، اصول و احكام را اين قاعده حاكم است و ميتواند نقض كند؛ يعني هر حكم و قاعدهاي كه موجب بازشدن راه نفوذ و سلطه كفار بر مؤمنين بشود حسب اين قاعده بايد كنار گذاشته شود و مشروع و نافذ نخواهد بود و اين قاعده بر آن حاكم خواهد بود. حتي در بعضي از اخبار هم هست. از امام صادق (ع) خبر معروفي است كه شنيدهايم: «إِنَّ اللَّهَ فَوَّضَ إِلَي الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ كُلَّهَا وَ لَمْ يُفَوِّضْ إِلَيْهِ أَنْ يَكُونَ ذَلِيلا» (تهذيب، ج۶، ص۱۷۹). خداوند همه امور مؤمنين را به خودشان سپرده، جز اينكه خودشان را ذليل كنند؛ يعني مؤمن شخصاً نفس خودش را هم اختيار ندارد ذليل و خوار كند و در اينجا گويي اختيار، به لحاظ شرعي و تشريعي، معني ندارد و حضرت هم قرآن تمسك ميفرمايند: «أَ مَا تَسْمَعُ اللَّهَ تَعَالَي يَقُولُ وَ لِلَّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ فَالْمُؤْمِنُ يَكُونُ عَزِيزاً وَ لَا يَكُونُ ذَلِيلًا قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَعَزُّ مِنَ الْجَبَلِ لِأَنَّ الْجَبَلَ يُسْتَقَلُّ مِنْهُ بِالْمَعَاوِلِ وَ الْمُؤْمِنَ لَا يُسْتَقَلُّ مِنْ دِينِهِ بِشَيْء». در واقع خداوند متعال، رسول خدا و مؤمنين فقط بايد عزيز باشند و فقط آنها بايد غالب باشند؛ عزت يعني غلبه و عزيز يعني غالب. و غيرمؤمنين نميتواند غالب باشد و اگر بعضي وقتها در واقعيتهاي اجتماعي و تاريخي سلطهاي از سوي قدرتها ملاحظه ميكنيم و گاهي مشاهده ميشود كه مسلمانان از جبهه كفر شكست ميخورند به اين جهت است كه به آنها به لوازم ايمان ملتزم نبودهاند؛ قرآن هم اين را تحسين ميكند: «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ (آل عمران ۱۳۹). شما اعلون هستيد؛ چه زماني؟ آنگاه كه اسلام باشد. كفار بر مؤمنين سبيل ندارند، چه زماني؟ آنگاه كه مؤمنين مؤمن باشند. اگر مؤمن باشيد در عمل مطمئن باشيد كه هرگز كفار نميتوانند بر شما غلبه كنند.
بنابراين اگر سلطه و غلبهاي هم از قبل كفار اتفاق بيفتد و يا افتاده باشد، در واقع و در خارج، سلطه كفر بر ايمان و كافر بر مؤمن نيست، چون زماني كافران بر مؤمنين مسلط شدهاند كه آنها در حال ايمان نبودهاند و به لحاظ ايمان ملتزم نبودهاند. به اين ترتيب هيچگاه نميشود كه كافر بر مؤمن مسلط شود و اين ميشود همان مفهوم تكويني. اين مسئله خلاف اراده الهي است. اراده و مشيت تكويني و تشريعي الهي بر اين مستقر شده كه هرگز كفر بر ايمان و كافر بر مؤمن مسلط نشود.
موضوع استفاده از كالاي وارادتي قطعاً و بلاشك و بدون هيچ ترديدي راه سلطه كفار را بر مسلمين باز ميكند. بهخصوص در اين دورههاي اخير اين مطلب كاملاً محرز شد. اگر روزي جاي شك داشت و در آن ترديد بود امروز ديگر جاي ترديد نيست كه وابستگي اقتصادي وابستگي سياسي را هم بهدنبال دارد. اگر به لحاظ اقتصادي وابسته باشيم آنها همهنوع اعمال نفوذ سياسي ميتوانند بكنند. معناي تحريمها همين است؛ يعني از راه وابستگي اقتصادي كشورها، چه ايران و چه كشورهاي ديگر، وارد ميشوند. حتي در مقابل قدرتي مثل روسيه و چين از اين ابزار استفاده ميكنند؛ يعني از وابستگيهاي اقتصادي استفاده ميكنند براي اعمال نظر سياسي و حتي نظامي. مثلاً ميگويند شما نبايد از سلاح هستهاي برخوردار باشيد، قدرت موشكي نبايد داشته باشيد، بايد به لحاظ نظامي تحت سيطره و ضعيفتر از ما باشد؛ اگر نه، ما از قدرت اقتصاديمان استفاده ميكنيم و تحريم ميكنيم.
اين مسئله را فقهاي ما از گذشتههاي دور درك كرده بودند. حتي واقعه تنباكو مسئله مهمي است ميرزاي شيرازي (رض) با آن فتواي تاريخي، انگليس را شكست داد كه آن فتوا هم مستند بر همين قاعده نفي سبيل بود. قبل از ايشان و خيلي پيشتر، بزرگاني از فقها مثل مرحوم آقا نجفي اصفهاني، مرحوم محقق اصفهاني، مرحوم سيد صاحب عروه و مرحوم محدث نوري فتوا صادر كردند نسبت به استفاده از كالاهاي خارجي و بيگانه و ضرورت استفاده از كالاهاي داخلي. نامههايي كه مرحوم صاحب عروه به بعضي از تجار نوشته و نيز نامه مشتركي اين جمع خطاب به عدهاي نوشتهاند، همگي به قاعده نفي سبيل تمسك كردهاند؛ يعني به مقياس قرون فقهاي ما به كاربرد قاعده نفي سبيل در حوزه اقتصاد، تجارت، صنعت و… توجه داشتهاند.
آنچه امروزه خطري غيرآشكار است و هستي و هويت مسلمان را تهديد ميكند تغيير سبك زندگي و تأثير فرهنگي از بيگانه است و امروز سلطه فرهنگي مؤثرترين و كارآمدترين سلطه است. ولذا ميتوان گفت كه وابستگي اقتصادي و استفاده از كالاهاي خارجي از آن جهت كه روي سبك زندگي تأثير ميگذارد عملاً حسب قاعده ديگري هم محرم و مذموم قلمداد ميشود و آن قاعده تشبه به كفار است. به هر حال گاهي استفاده از كالاي خارجي منتهي به تشبه به كفار ميشود كه به معناي مخدوششدن استقلال فرهنگي و هويتي و سبك زندگي است. تشبه به كفار صرفاً از آن جهت نيست كه طرز لباس و اصلاح شبيه به آنها نباشد، بلكه به اين جهت است كه اينها نماد فرهنگاند و اين يعني از ميان رفتن استقلال فرهنگي و موضوع استقلال فرهنگي امروز مسئله بسيار پراهميتي است.
https://www.mehrnews.com/news/4265042/